تاریخ : پنجشنبه 9 شهریور 1391 | 01:47 ق.ظ | نویسنده : الیاس
الان که این موقع شب شروع به نوشتن کردم خیلی خستم البته از لحاظ جسمی نه فکری و روحی امروز اولین روز کاریم بعد از یک ماه و خورده ای دوره بیکاریم بود.
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، روز مرگی های الیاس اهورا، رفتن سر کار، 24 ساعت کار مفید ولی بی فایده، دوست خوب خیلی خوب،
این مدت که بی کار شده بودم خیلی خسته تر از الان بودم چون هر روز و هر شب فکرم درگیر بود روحم درگیر بود . خلاصه که کلا درگیر بودم .
من همین چند دقیقه پیش از سر کار امدم خونه .
این کار جدیدم هم هیچ ربط و ارتباطی به کار قبلیم یعنی کار توی روزنامه همشهری نداره .
به رشته مورد علاقم یعنی عکاسی هم ربطی نداره .
ولی با یه چیز ربط خوبی داره اون هم پول هستش چیزی که من باید داشته باشم تا بتونم به یه سریع از هدف هام برسم .
من تقریبا تا ساعت 12 شب سر کار هستم و قسمت جالب ماجرا اینه که جمعه ها هم باید برم سر کار و تمام روز های قرمز تقویم و .
از تمام دوستان خوبم که توی این مدت بی کاری من و رها نکردن ممنونم .
دوست خوب خیلی خوب .
پ ن : دوستان عزیز که به وبلاگ من میاد و نظرات قشنگ تون و میدین ببخشین من این مدت یه خورده سرم شلوغه نتونستم جواب نظرات قشنگتون و بدم و به وبلاگ تون سر بزنم . ولی سر فرصت حتما این کار و میکنم .
طبقه بندی: روزمرگی های ما،
برچسب ها: الیاس اهورا، روز مرگی های الیاس اهورا، رفتن سر کار، 24 ساعت کار مفید ولی بی فایده، دوست خوب خیلی خوب،
.: Weblog Themes By Pichak :.